English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7412 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
authority U منبع موثق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
authority U منبع صحیح و موثق
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
Other Matches
ups U منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
authoritative U موثق
credible U موثق
reliable U موثق
reliant U موثق
authentical U موثق
faithworthy U موثق
genuine U موثق
authentic U موثق
deadlock U موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
official U موثق و رسمی
genuinely U بطور موثق
trustworthy U موثق درست
line source U منبع خطی منبع شبکه
phonies U غیر موثق غلط
phoneys U غیر موثق غلط
authentic U موثق قابل اعتماد
phoney U غیر موثق غلط
source code U کد منبع
small reservoir at well top U منبع
hotbeds U منبع
hotbed U منبع
pool U منبع
pooled U منبع
reference U منبع
resourc U منبع
references U منبع
rootstock U منبع
origin U منبع
water supplies U منبع اب
fount U منبع
resource U منبع
fountains U منبع
fountain U منبع
origins U منبع
receptacle U منبع
cisterns U منبع اب
cisterns U منبع
cistern U منبع اب
cistern U منبع
head spring U منبع
water supply U منبع اب
pools U منبع
supplied U منبع
wellspring U منبع
receptacles U منبع
supplying U منبع
supply U منبع
source U منبع
water system U منبع اب
grid bias supply U منبع ولتاژشبکه
fountainhead U منبع خبر
wellhead U منبع چشمه
elevator boot U منبع بالابر
heat supply U منبع حرارتی
magnetic storage U منبع مغناطیسی
resource management U مدیریت منبع
lighting source U منبع روشنایی
light source U منبع نور
light point U منبع روشنایی
isogenous U دارای یک منبع
information source U منبع اطلاعات
incandescent source U منبع ملتهب
image source U منبع تصویر
illuminant U منبع نور
excitation source U منبع برانگیختگی
energy supply U منبع انرژی
attack origine U محل یا منبع تک
mines U منبع مامن
mined U منبع مامن
mine U منبع مامن
cooling water supply U منبع اب سرد
aliunde U از منبع دیگر
agency of communications U منبع ارتباط
resource U منبع ممر
store of value U منبع ارزش
cold body U منبع سرد
original U منبع سرچشمه
energizer U منبع انرژی
elevated tanke U منبع اب هوائی
electron emitter U منبع الکترون
data source U منبع داده
current supply U منبع جریان
cold water supply U منبع ابسرد
originals U منبع سرچشمه
source U منبع برق
resource allocation U اختصاص منبع
power supply U منبع انرژی
power supply U منبع تغذیه
power supplay U منبع قدرت
voltage source U منبع ولتاژ
source program U برنامه منبع
voltage source U منبع قدرت
source of power U منبع انرژی
resource sharing U اشتراک منبع
source routine U روال منبع
source U منبع منشاء
resource file U فایل منبع
radiation source U منبع تشعشع
source register U ثبات منبع
thermal reservoir U منبع گرمایی
thermal reservoir U منبع گرما
source of power U منبع قدرت
voltage source U منبع الکتریسیته
power source U منبع قدرت
source document U سند منبع
message source U منبع پیام
source data U دادههای منبع
mains supply U منبع شبکه
system resource U منبع سیستم
source language U زبان منبع
source computer U کامپیوتر منبع
neutron source U منبع نوترون
power supplay U منبع تغذیه
second source U منبع دوم
source listing U لیست منبع
noises U منبع تغذیه
noise U منبع تغذیه
bonanza U منبع عایدی مهم
candlepower U شدت نور یک منبع
source data automation U خودکاری داده منبع
bonanzas U منبع عایدی مهم
archeological site U منبع [باستان شناسی]
adscititious U دارای منبع خارجی
site of the find U منبع [باستان شناسی]
resource sharing U اشتراک گذاشتن منبع
source listing U لیست برداری منبع
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
non renewable resource U منبع تجدید ناپذیر
magnetic store U حافظه یا منبع مغناطیسی
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
internal power supply U منبع تغذیه داخلی
mechanical energy reservoir U منبع انرژی الکتریکی
line source U منبع خطی شکل
magnetic tape store U منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
low frequency source U منبع فرکانس پایین
low voltage supply U منبع فشار ضعیف
welding source U منبع جریان جوش
non renewable resource U منبع بازگشت ناپذیر
voltage source U منبع فشار الکتریکی
electronic power supply U منبع تغذیه الکترونیکی
radix U پایه منبع اصلی
power supply switch U کلید منبع تغذیه
power supply cable U کابل منبع قدرت
light source colour U رنگ منبع نور
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
power supply cable U کابل منبع تغذیه
goldmines U منبع در آمد سرشار
goldmine U منبع در آمد سرشار
x ray source U منبع اشعه رونتگن
magnetic energy storage U منبع انرژی مغناطیسی
provenance U منبع [باستان شناسی]
gravy trains U منبع در امد نامشروع
switch U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
motors U منبع نیروی مکانیکی
switches U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
motored U منبع نیروی مکانیکی
switched U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
motor U منبع نیروی مکانیکی
motor- U منبع نیروی مکانیکی
cisterns U حوضچه ارامش منبع
gravy train U منبع در امد نامشروع
turn off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-offs U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
cistern U حوضچه ارامش منبع
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
gravy train U منبع درامد بدون زحمت
powered U توقف منبع تغذیه الکتریکی
gravy trains U منبع درامد بدون زحمت
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
mains electricity U منبع الکتریسیته محلی مشتریان
mains power supply unit U واحد منبع تغذیه شبکه
powers U توقف منبع تغذیه الکتریکی
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
symbolically U نوشتن برنامه به زبان منبع
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
symbolic U نوشتن برنامه به زبان منبع
powering U توقف منبع تغذیه الکتریکی
lay in <idiom> U ذخیره منبع وموجودی چیزی
ghost signals U علایم راداری بدون منبع
source data automation U کنترل خودکار داده منبع
source U کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
switched U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
switch U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
data packet U منبع ارسال سری داده در یک بسته
switches U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
powers U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
sagged U کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
powering U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
sags U کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
sag U کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
read in U ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
powered U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
output U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
outputs U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
bare base U فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
Recent search history Forum search
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1cartridge
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1 tofu معنی این کلمه تو دیکشنری نیست
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com